خم ابروی ا و در جان فزائی


طراز آستین دلربائی

خدا از لطف محضش آفریده


به نام ایزد زهی لطف خدائی

به غمزه چشم مستش کرده پیدا


رسوم مستی و سحر آزمائی

ز کوی او غباری کاورد باد


کند در چشم جانها توتیائی

چو بنماید رخ چون ماه تابان


برو پیشش گدائی کن گدائی